دیپلماسی در دقیقه نود؛ تقابل ماشه و مذاکره

از دوحه تا وین، دیپلماسی در لحظه‌ای حساس جریان دارد؛ لحظه‌ای که آینده تحریم‌ها، برجام و حتی ثبات خاورمیانه را رقم می‌زند.

به گزارش صدای بورس؛ شمارش معکوس مکانیزم ماشه در حالی آغاز شده که دیپلماسی، بار دیگر خود را به‌عنوان تنها روزنه امید نشان می‌دهد. در روزهایی که هر ساعت می‌تواند سرنوشت یک پرونده دو دهه‌ای را تغییر دهد، دیدار غیرمنتظره عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، با کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در دوحه نقطه عطفی شد. این دیدار نه در چارچوب نشست رسمی، بلکه در فضایی غیررسمی و پر از ابهام برگزار شد؛ با این حال، به‌عنوان نخستین تماس مستقیم پس از جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل، پیامی روشن داشت: هنوز راه گفت‌وگو کاملاً بسته نشده است.

هم‌زمان، در وین هیئتی از مقامات فنی ایران با نمایندگان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی وارد مذاکره شد. موضوع اصلی این نشست، یافتن چارچوب جدیدی برای همکاری بود؛ چارچوبی که هم نگرانی‌های غرب را پاسخ دهد و هم به تهران امکان دهد کارت‌های هسته‌ای خود را بی‌محابا روی میز نگذارد. برای اروپایی‌ها، این حضور ایران در وین نشانه‌ای از تمایل به شفافیت تلقی شد، در حالی که از منظر تهران، بیشتر تلاشی بود برای خریدن زمان و جلوگیری از انزوای کامل در آستانه بازگشت تحریم‌ها.

دوحه و وین در این مقطع بیش از دو جغرافیا هستند؛ آن‌ها دو صحنه همزمان از یک بازی نفس‌گیرند. یکی در سطح سیاسی و نمادین، با پیام‌رسانی میان تهران و اروپا و حتی منطقه. دیگری در سطح فنی و حقوقی، با گفت‌وگو بر سر دسترسی‌های آژانس و میزان همکاری ایران. ترکیب این دو مسیر نشان می‌دهد که تهران و بروکسل هرچند از مسیرهای متفاوت، در دقیقه نود در پی یافتن فرمولی هستند که ماشه را از ابزار تخریب به اهرم مذاکره تبدیل کند.

ماشین ماشه و شمارش معکوس ۳۰ روزه

در همان روزهایی که وزیر خارجه کشورمان در دوحه با نماینده عالی اتحادیه اروپا پشت درهای بسته به گفت‌وگو نشست، سه پایتخت اروپایی کلید مکانیزم ماشه را زدند. این سازوکار حقوقی، که در دل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت طراحی شده، اجازه می‌دهد همه تحریم‌های لغوشده سازمان ملل در یک حرکت و بدون امکان وتو بازگردد. حالا زمان‌بندی روشن است: سی روز فرصت باقی مانده تا یا راه‌حلی دیپلماتیک پیدا شود، یا تحریم‌هایی که یک دهه پیش اقتصاد ایران را به زانو درآورد دوباره بازگردد.

اروپا چرا چنین عجله‌ای دارد؟ پاسخ در تاریخ نهفته است. این مکانیزم در اکتبر امسال برای همیشه منقضی می‌شود و پس از آن هیچ کشوری نمی‌تواند به‌تنهایی چرخ تحریم‌ها را دوباره به حرکت درآورد. پاریس، برلین و لندن نمی‌خواستند شاهد از دست رفتن آخرین ابزار فشار خود باشند. فعال‌سازی ماشه برای آن‌ها هم یک فرصت بود، هم یک ریسک: اگر به توافقی موقت منجر شود، اروپا نشان می‌دهد هنوز توانایی هدایت پرونده هسته‌ای را دارد؛ اما اگر به بازگشت کامل تحریم‌ها ختم شود، این سه کشور بیش از

همه متهم به پایان دادن به دو دهه دیپلماسی خواهند بود.

برای ایران اما این ضرب‌الاجل معنای دیگری دارد. بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، فراتر از محدودیت‌های آمریکا، فشار تازه‌ای بر اقتصاد خواهد بود و در عین حال می‌تواند زمینه‌ساز اقدامات تندتر داخلی شود؛ از محدودتر کردن دسترسی بازرسان آژانس گرفته تا تهدید به خروج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای. به همین دلیل است که هر روز این تقویم ۳۰ روزه، نه‌تنها در پایتخت‌های اروپایی که در تهران هم با دقت و وسواس دنبال می‌شود.

محاسبه سود و زیان اروپا از کشیدن ماشه

اروپا با کشیدن ماشه در واقع روی لبه تیغ حرکت می‌کند. از یک طرف، سه کشور اروپایی می‌دانند اگر دست روی دست بگذارند و اجازه دهند مکانیزم در اکتبر منقضی شود، برای همیشه ابزار فشار خود را از دست می‌دهند. آن‌ها طی سال‌ها تلاش کرده‌اند برجام را به‌عنوان دستاورد دیپلماسی اروپایی معرفی کنند و حفظ این ابزار برایشان به معنای حفظ اعتبار در سیاست خارجی است. از نگاه پاریس، برلین و لندن، ماشه تنها اهرمی است که می‌تواند ایران را به میز مذاکره بازگرداند و دست اروپا را در مقابل آمریکا و حتی روسیه و چین پر نگه دارد.

اما سوی دیگر ماجرا هزینه‌های سنگین آن است. بازگشت کامل تحریم‌های سازمان ملل به معنای قطع امید از دیپلماسی و پذیرش این واقعیت است که اروپا خودش قاتل توافقی شده که روزی بزرگ‌ترین موفقیتش بود. چنین رویدادی نه تنها به معنای افزایش تنش در خاورمیانه و احتمال شعله‌ور شدن جنگ‌های تازه خواهد بود، بلکه اعتماد کشورهای منطقه به اروپا به‌عنوان میانجی بی‌طرف را نیز از بین می‌برد. در داخل اروپا هم، افکار عمومی که پس از جنگ اوکراین و بحران انرژی به‌دنبال آرامش و ثبات است،

چندان پذیرای ماجراجویی تازه نخواهد بود.

از این رو، اروپایی‌ها در موقعیتی قرار گرفته‌اند که باید میان دو گزینه دشوار یکی را انتخاب کنند: یا با فعال‌سازی کامل ماشه فشار حداکثری بر ایران را رقم بزنند و خطر درگیری نظامی را بپذیرند، یا با تعلیق کنترل‌شده و تمدید چندماهه، دیپلماسی را زنده نگه دارند و در عین حال اعتبار خود را در نظام بین‌الملل حفظ کنند. این همان دوراهی است که آینده سیاست اروپا در خاورمیانه را رقم خواهد زد.

راهبرد ایران؛ همزمان آماده مذاکره و تقابل

در حالی که اروپا ماشه را به‌عنوان ابزار فشار روی میز گذاشته، ایران سیاستی دوگانه و حساب‌شده در پیش گرفته است: تأکید بر پایبندی به دیپلماسی، اما بدون عقب‌نشینی از خطوط قرمز هسته‌ای و امنیتی. مقامات کشور بارها گفته‌اند «هیچ‌گاه میز مذاکره را ترک نکرده‌ایم» و همچنان آماده توافق هستند، به شرط آنکه رفع تحریم‌ها و تضمین پایان تهدیدها بخشی جدی از معادله باشد.

اما همزمان، لحن دیپلماتیک با پیام روشن بازدارندگی همراه است. عراقچی در دوحه و در مصاحبه با رسانه‌های منطقه‌ای تأکید کرد که ایران همان‌قدر که از مذاکره استقبال می‌کند، برای تقابل هم آماده است. این پیام دوگانه یک معنا دارد: ایران نمی‌خواهد به‌عنوان کشوری که در برابر فشار کوتاه می‌آید دیده شود؛ بلکه ترجیح می‌دهد گزینه‌هایش را روی میز نگه دارد و از آن‌ها به‌عنوان کارت چانه‌زنی استفاده کند.

در عمل، راهبرد ایران بر سه محور استوار است: نخست، مذاکرات فنی با آژانس برای یافتن چارچوبی که شفافیت را با حداقل امتیازدهی همراه کند. دوم، رایزنی سیاسی در شورای امنیت با اعضای غیردائم برای جلوگیری از اجماع کامل علیه تهران. و سوم، حفظ کارت‌های هسته‌ای و امنیتی به‌عنوان آخرین ابزار بازدارنده در برابر فشارهای خارجی.

این ترکیب تاکتیکی به ایران امکان می‌دهد زمان بخرد، از شدت اجماع جهانی علیه خود بکاهد و هم‌زمان، در صورت شکست مذاکرات، آمادگی لازم برای ورود به فاز تقابلی را داشته باشد.

جایگاه قدرت‌های جهانی و بازیگران منطقه‌ای

پرونده هسته‌ای ایران دیگر صرفاً یک موضوع دوجانبه با اروپا یا حتی یک پرونده فنی با آژانس نیست؛ حالا هر قدرت جهانی و بازیگر منطقه‌ای در آن سهمی برای خود تعریف کرده است.

در رأس این معادله، ایالات متحده قرار دارد. واشنگتن با وجود آنکه رسماً پشت سر اقدام اروپایی‌ها ایستاده، اما نشانه‌های متناقضی از خود نشان می‌دهد: از یک سو فشار حداکثری و همراهی با حملات اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران، و از سوی دیگر زمزمه‌هایی از تمایل دونالد ترامپ برای یک «معامله بزرگ» در سطح سران. همین دوگانگی باعث شده هم اروپایی‌ها و هم تهران نگاه محتاطانه‌ای به نقش آمریکا داشته باشند.

اسرائیل متغیری است که همه چیز را می‌تواند برهم بزند. حملات نظامی اخیر علیه زیرساخت‌های هسته‌ای ایران مسیر دیپلماسی را متزلزل کرده و بهانه‌ای به دست جناح‌های تندرو در تهران داده تا همکاری با آژانس را محدودتر کنند. تل‌آویو نیز آشکارا اعلام کرده جنگ با ایران پایان نیافته و هر زمان ممکن است دوباره شعله‌ور شود.

در جبهه مقابل، چین و روسیه صراحتاً با بازگشت تحریم‌های شورای امنیت مخالفت کرده‌اند. پکن همچنان بزرگ‌ترین خریدار نفت ایران است و مسکو نیز در ازای حمایت ایران در جنگ اوکراین آماده است تحریم‌های تسلیحاتی را دور بزند. همین دو کشور می‌توانند در شورای امنیت اجرای کامل اسنپ‌بک را با چالش مواجه کنند.

در سطح منطقه‌ای، قطر نقشی کلیدی ایفا می‌کند. دوحه با میزبانی دیدار عراقچی و کالاس نشان داد حاضر است دوباره به صحنه میانجی‌گری بازگردد. عمان و حتی عربستان نیز در پشت پرده برای جلوگیری از ورود بحران به مرحله جنگ گسترده‌تر تلاش می‌کنند، چرا که شعله‌ور شدن درگیری مستقیم ایران و اسرائیل امنیت کل خلیج فارس را تهدید خواهد کرد.

به این ترتیب، صحنه بازی هسته‌ای امروز بیش از هر زمان دیگر چندلایه است: هر بازیگر به‌دنبال منافع خود است، اما تصمیم نهایی اروپا درباره ماشه و واکنش ایران، بستر تعیین‌کننده‌ای خواهد بود که سایر قدرت‌ها بر آن سوار می‌شوند.

جمع‌بندی؛ دیپلماسی در لحظه‌ای سرنوشت‌ساز

پرونده هسته‌ای ایران بار دیگر در آستانه نقطه‌ای قرار گرفته که می‌تواند نقشه ژئوپلیتیک منطقه را بازترسیم کند. اروپا با کشیدن ماشه، همه‌چیز را به یک شمارش معکوس ۳۰ روزه گره زده و اکنون باید ثابت کند آیا توانایی دارد این ابزار را به سکوی دیپلماسی بدل کند یا تنها ماشه‌ای را کشیده که گلوله‌اش بازگشت کامل تحریم‌ها خواهد بود. برای تهران نیز این لحظه بیش از آنکه فرصتی برای انتخاب باشد، آزمونی برای موازنه است: چگونه می‌توان هم از عزت و خطوط قرمز هسته‌ای دفاع کرد و هم راه مذاکره را باز نگه داشت؟

قدرت‌های جهانی در این میان هرکدام مهره خود را حرکت می‌دهند؛ واشنگتن بین فشار و معامله سرگردان است، تل‌آویو شمشیر تقابل را بالا گرفته، پکن و مسکو سپر حمایتی ایران شده‌اند، و دوحه بار دیگر نقش میانجی را بر عهده دارد. در چنین صحنه‌ای، هر تصمیم کوچک می‌تواند مسیر بحران را از دیپلماسی به جنگ یا از تهدید به توافق تغییر دهد.

ایران نشان داده حاضر نیست پرچم گفت‌وگو را پایین بیاورد، اما همزمان از تهدیدهای خارجی نیز هراسی ندارد. اروپا نیز می‌داند اگر ماشه را بی‌محابا رها کند، نه‌فقط توافق هسته‌ای، بلکه اعتبار دیپلماسی‌اش فرو خواهد ریخت. میان این دو نقطه، تنها یک راه باریک باقی مانده: استفاده از آخرین روزهای تقویم ماشه برای یافتن توافقی هرچند موقت، که بتواند از سقوط در پرتگاه تقابل جلوگیری کند.

روزهای پیش‌رو، بیش از هر زمان دیگری، آزمون دیپلماسی است؛ آزمونی که نتیجه‌اش نه‌فقط سرنوشت تحریم‌ها، بلکه آینده ثبات در خاورمیانه را رقم خواهد زد.

منبع: شبکه اطلاع‌رسانی طلا و ارز

کد خبر 534190

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =